بنادرآبی، پاشنه آشیل فشارهای سیاسی برافغانستان
محمد اسحاق فیاض محمد اسحاق فیاض

یکی از مشکلاتی که کشورما همیشه با آن در گیر بوده، راههای ارتباطی به دریا است، افغانستان به دریا راه ندارد و این مسئله با پاشنه آشیل همه حکومت های افغانستان از گذشته تا حال بدل شده است و همیشه از این ناحیه از سوی همسایگان خود که به دریا راه دارد، تحت فشار قرار گرفته و حکومت های افغانستان را واداشته است تا در برابر این فشارها تسلیم شده و سرخم کند و با مشکلات زیادی راه حلی برای ترانزیت واردات و صادرات کالا از راه دریا پیدا کند.

 افغانستان به دلیل نیاز به بنادر دیگر کشورهای همسایه سال ها است که باعلاقه مندی زیادی به دنبال راهها سهل تر تجاری با کشورها همسایه است، این تلاش ها گاه به نتایج خوب و مطلوبی رسیده اما با یک مسئله ساده سیاسی و یا امنیتی و حتی اقتصادی به راحتی این توافقات بهم خورده و با مشکلات زیادی مواجه گردیده است و نیازمند تلاشی دیگری شده تا مشکلات را از سرراه بردارد.

البته طبیعی است هرکشوری که باشد منافع خود را دنبال کرده و تلاش دارد از بنادر آبی خود درآمد زایی کند، اما متاسفانه عملکرد کشورهای همسایه ما مانند ایران و پاکستان که صاحب بنادر آبی هستند، در کنار در آمد هایی اقتصادی، این امتیاز را وسیله ای برای فشارهای سیاسی نیز قرار داده اند. گذشت بیش از نیم قرن نشان داده است، کشورهای ایران و پاکستان که از بنادر دریایی برخور دارند، برای اعمال فشار بر دولت های افغانستان شرایط سختی را بر تاجران و وارد کنندگان وصادر کنندگان افغانستان، تحمیل کرده است و تاریخ گذشته نشان می دهد که کالاهای تجاری افغانستان هفته ها و ماهها در بنادر کراچی و یا بندر عباس توقیف مانده است. براین اساس پاشنه آشیل دولت افغانستان از گذشته تا حال، نداشتن بندر دریایی بوده است و از این کمبود کشورهای همسایه ما تا توانسته اند استفاده کرده اند و دولت های کابل را تحت فشار قرار داده اند. از آنجایی که افغانستان با پاکستان در زمینه خط مرزی دیورند و با ایران در زمینه تقسیم آب هیرمند، اختلاف دارد، دولت های همسایه ما با استفاده از این پاشنه آشیل موجود، بر دولت های افغانستان فشاروارد کرده اند و هرباری که دولت های افغانستان برای رسیدن به حقوق خود در زمینه های یاد شده اقداماتی کرده اند، فورا از ناحیه ترانزیت کالا بر دولت افغانستان فشار وارد گردیده است. برنامه توقیف تانکرهای تیل در پاییز سال گذشته خود یکی از نمونه های عینی این گونه فشارها است و به دنبال آن عملکرنکردن پاکستان در زمینه توافقنامه ترانزیتی و تجاری جدیدی که در 28 اکتوبر 2010  با دولت کابل، بسته بود، نشان  می دهد که دولت افغانستان از این ناحیه چقدر ضربه پذیر و ناتوان است.

نزدیک به 11 ماه است که هنوزهم توافقات تجاری جدیدی که میان افغانستان و پاکستان بسته شده بود به صورت کامل اجرا نگردیده است، تاکنون طی 11 ماه بارها نشست های مشترک  میان هیئت های تجاری و سیاسی در کابل و اسلام ٱباد برای اجرای کامل این توافقات، برگزار گردیده اما گامهای عملی در این راستا به صورت کامل برداشته نشده است، آخرین تلاشی که برای اجرای توافقات یادشده صورت گرفته، سفر دو روز پیش اقای احدی وزیر تجارت به اسلام آباد است. پس از این نشست، او اکنون این نشست ها را مثبت ارزیابی می کند و می گوید:" مقامات پاکستانی توافق نموده اند که از اموال صادراتی افغانستان تعرفه اخذ نکنند و به تاجران افغانستانی جهت بار نمودن اموال شان در بنادر پاکستان 30 روز وقت داده شود، هم چنین دولت پاکستان در این گفتگوها توافق کرده که عوارض گمرکی این کالاها از یک تا یک و هشت دهم درصد غیرقابل بازپرداخت و ۱۵ درصد قابل بازپرداخت باشد".آقای احدی گفت که پیش از این دولت پاکستان خواستار پرداخت تضمین نقدی قابل بازپرداخت 100 درصدی بود. این تضمین غیر از عوارض گمرکی است. وی همچنین گفت که مقامهای پاکستانی توافق کرده اند که به کامیونهای افغانستانی هم اجازه داده شود تا کالاهای صادراتی افغانستان را به بنادر دریایی این کشور منتقل کنند.

موضوعاتی را که آقای احدی به آن اشاره کرده است شامل موضوعاتی است که در توافقنامه اکتوبر 2010 گنجانده شده بود. زیرا براساس این توافق، پس از این موترهای باربری افغانستان اجازه می یافت به بندرهای مهمی در داخل پاکستان بروند. در مقابل افغانستان نیز تسهیلات فراوانی برای صدور کالاهای پاکستانی به آسیای میانه در نظر گرفته بود، هزینه های گمرکی و ترانزیتی میان دوکشورپایین می آمد و زمینه های اشتغال فراوانی نیز در هردو کشور ایجاد می کرد. موترهای افغانی می توانستند به سه بندر مهم دریایی کراچی، گوادر و قاسم در خاک پاکستان رفته و در آنجا تخلیه و بارگیری شوند.

اما این توافقات علی رغم تلاش ههای زیادی که میان کابل و اسلام آباد صورت گرفت، طی 11 ماه اخیر به صورت عملی اجرا نگردید. حتی این موضوع در سفری که چند ماه پیش آقای گیلانی به کابل داشت، به صورت جدی مطرح گردید و در این جلسان مقامات پاکستانی قول داده بودند که متعهد با توافقنامه باشند و بعد از این سفر مواد گنجانده شده در توافق نامه را عملی نمایند. اما بعد از سفر آقای گیلانی از کابل بازهم این توافقات جنبه عملی به خود نگرفت و هم چنان در پرده ابهام باقی ماند. گاهی برخی از موارد این توافقنامه اجرا می گردید اما از ناحیه دیگری مشکل ایجاد می شد، اگر یک بند از توافقنامه به اجرا در می آمد بندهای دیگر چنان با مشکلات و بهانه گیری ها مواجه می گردید که بند بند موادهای توافقنامه را به فغان می آورد.

 اکنون هرچند آقای احدی در سفری به اسلام آباد داشت اظهار رضایت کرده است و از اجرایی شدن توافقنامه خبر می دهد، اما سئوال این است وقتی وعده هایی را که اقای گیلانی نخست وزیر پاکستان در کابل داده بود عملی نگردید، آیا با سفر و مذاکرات آقای احدی در پاکستان عملی خواهد شد؟.

به هرحال به نظر می رسد که اجرای این توافقنامه ها و مذاکرات متعدد در مورد ترانزیت کالاهای تجاری افغانستان، به یک چیز بستگی دارد و آن سطح روابط سیاسی میان کابل و اسلام اباد است، این نکته را نه تنها ده سال تحولات سیاسی و روابط میان دو کشور به اثبات رسانده بلکه روایتی از نیم قرن تجربه روابط سیاسی و اقتصادی میان کابل و اسلام آباد است.

براین اساس علی رغم خوشحالی های اقای احدی از اجرای توافقات، باید تداوم اجرایی و عملی این توافقات را در سایه تحولات سیاسی و سطح روابط در زمینه های مختلف میان افغانستان و پاکستان دانست و در یک کلام اگر چهره مقامات پاکستانی نسبت به افغانستان عبوس نبود این توافقات اجرا می شود و اگر در چهره برخی از مقامات تغییری ایجاد شد، بازهم درب روی همان پاشنه سابق خود خواهد چرخید که در نیم قرن گذشته چرخیده است.


September 13th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي